ضمن عذرخواهی از مولف مقاله که تنها بخش خاطره را ذکر کرده ام.

....دو خاطره از آیت ا... شهید مدنی (امام جمعه شهید تبریز) را یادآوری می‌کنم. هر دو خاطره مربوط به ماه‌های نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی است:

خاطره نخست: یک روز در زدند و خانم بدکاره‌ای را آوردند. زن باردار بود. آقای مدنی به زنان نامه نوشتند که از خانم مراقبت شود تا فرزندش سالم به دنیا بیاید و بعد محاکمه شود. دو دقیقه نگذشته بود که دیدم دوباره در زدند. پشت در پسری بود که از بینی‌اش خون می‌آمد. پرسیدم چه شده است. گفت: این پاسدار، من را کتک زده است. گفتم: برو به آقا بگو. آقا به محض این که پسر ماجرا را گفت با عجله پنجره را باز کرد و گفت: بگو آن پاسدار بایستد. پاسدار برگشت.

آقا پرسید: این را تو زدی؟ گفت: بلی. پرسید: چرا؟ گفت: بی‌غیرت! خجالت نمی‌کشد و می‌گوید خواهرم را کجا می‌بری؟ آقا گفت: می‌گفتی می‌برم زندان. آقا به من گفت: اسلحه‌اش را بگیر. بعد به پسر گفت: هر طوری تو را زده، تو هم همان جور او را بزن! پسر نگاهش کرد و انگار ترسید. آقا گفت: بزن، نترس. پسر نگاه کرد و گفت: آقا من عفو می‌کنم و نمی‌زنم. آقای مدنی با دست چپش کشیده‌های خوبی می‌زد. بلند شد و با دست چپش به آن پاسدار یک کشیده زد و گفت: هیچ کس از هیچ ارگانی حق ندارد با مردم این طور رفتار کند. به من فرمود: برو به زندان زنگ بزن و بگو این پاسدار حق ندارد آن جا باشد. پاسدار را بیرون کردیم و زنگ زدیم پاسدار دیگری بیاید آن خانم را ببرد. پسر بلند شد برود. پرسیدم: کجا؟ گفت: اگر قرار باشد این آقا قضاوت کند، من هیچ اعتراضی به هیچی ندارم؛ حتی اگر خواهرم را بکشند.

خاطره دوم: یک روز نوجوانی آمد و گفت من با آقای مدنی کار دارم. می‌خواهم برای گرفتن مشروب حکم بگیرم. آقای مدنی از ایشان پرسید، آقا پسر! مشروب کجاست؟ گفت: خانه ما. آقا پرسید: خانه شما مشروب چه می‌کند؟ گفت: پدرم گرفته. پرسید: کجا گذاشته؟ گفت: در یخچال گذاشته و شب می‌خورد. آقای مدنی گفت: مگر تو فضولی؟ او بین خودش و خدای خودش یک گناهی انجام می‌دهد. مگر تو فضولی؟ و به من گفت: این را می‌بری و 25 ضربه شلاق می‌زنی. بعد از شلاق، آقا به او گفت: این تعزیر فضولی تو بود. پدرت بین خود و خدایش گناهی مرتکب می‌شود. اگر از خانه بیرون آمد و بدمستی کرد، شلاق دارد ولی اگر نیامد، به تو ربطی ندارد که از داخل خانه کسی رازش را بیرون بیاورد و آشکار کند. شنیدم پسرک این مطلب را به پدرش گفته بود و او مشروب را بالکل کنار گذاشته بود (شاهد یاران، مرداد 89، 49)

شیوه‌ برخورد شهید مدنی در دو مورد فوق، برخاسته از تعالیم اسلامی و سیره حکومت پیامبر (ص) و امام علی (ع) بود. محققان و نویسندگان برجسته دینی، چونان تصویر و تفسیری را از حکومت نبوی و علوی ارائه می‌کردند و آن را تابلویی برای اداره یک زندگی با کرامت اجتماعی معرفی می‌نمودند.